2- تفکر خودکشی داشته باشید!! متعجب نشوید. اکنون دیگر به پایان خط رسیده اید و یاس و سرخوردگی بر شما چیره گشته، و میخواهید به زندگی خود پایان بخشید. اما کمی درنگ کنید، چراکه شما اکنون بسیار توانمند و قوی هستید. آیا چیزی بدتر از مرگ وجود دارد؟ مسلماً خیر. بنابراین به سراغ کاری که تا کنون شهامت انجامش را نداشته اید و یا راهی که آن را پیش از این آزمایش نکرده اید، بروید. دیگر شکست، طرد شدن و ترسیدن برای شما معنایی ندارد، چراکه آنها هر چه باشند، از مرگ بدتر و ناخوشایند تر نیستند. بنابراین شانس خود را برای آخرین بار هم که شده امتحان کنید، مسلماً این بار موفق خواهید شد. بنابراین میتوان از تفکر منفی خودکشی در جهت مثبت هم بهره گرفت.
به احتمال زیاد 80 تا 90 درصد محتوای اندیشه شما مربوط به زمان گذشته و یا آینده است. نکوهش عملکردهای گذشته و ترس از وقایع آینده. اما آگاه باشید که گذشته یک خاطره است و آینده نیزعمدتاً به نحوه عملکرد و نگرش ما در زمان حال بستگی دارد. بنابراین در زمان حال بیاندیشید، سخن بگویید و عمل کنید.
3- نظرگاه غالب خود را تغییر دهید. نظرگاه شما با چیزها و افرادی که به تجربه خود وارد میسازید ارتباط دارد. چنانچه فردی منفی باف و بدبینی میباشید، خود را تغییر دهید و خوشبینانه تر به مسایل پیرامون خود نگاه کنید.
4- قدر شناس باشید. شاید بگویید من چیزی نداریم که سپاسگذار آن باشم. اما چنانچه شما این مقاله را مطالعه میکنید،پس احساس دارید،قادرید بیاندیشید،بیاموزید،رشد کنید و برای آینده خود تصمیم بگیرید.
5- موقعیت شما عذاب آور، طاقت فرسا و ناعادلانه است. شغل خود را از دست داده اید، از فرد محبوب خود جدا شده اید؟ بی پول هستید و یا از بیماری لاعلاج رنج میبرید؟ کاملاً طبیعی است که در این شرایط احساس مورد سوء استفاده قرار گرفتن و بدبختی کنید. اگر خواهان آن هستید که وضعیت و شرایط خود را تغییر دهید، از خود سؤال کنید که این وضعیت چه چیزی به شما می آموزد؟ و چگونه میتوانید از آن درس بگیرید؟ و به سمت جلو حرکت کنید. یک قانون جهانی در اینجا حاکم است: قانون اقتضا و تناسب": هر اتفاقی که در زمان حال در زندگی شما به وقوع می پیوندد، متناسب با نیاز شما برای رشد و بالندگی است. به خاطر داشته باشید، درسها را تا زمانی که کاملاً فرانگرفته باشید، مجدداً تکرار خواهند شد.
6- قانون جذب و تمرکز را از یاد نبرید. (به مقاله تقویت تمرکز رجوع کنید)
7- پذیرش واقعیت. ما یاد گرفته ایم تا سؤال کنیم، تردید کنیم و به چالش بکشیم. مفروضات، حقایق، منطق و استنتاج ها ابزارهای ما در هدایت زندگیمان میباشند. اما به چه بهایی؟ آیا زندگی کوششی است برای همواره درست اندیش بودن و مطابق اصول حرکت کردن؟ واقعیت آنست که ما خودانگیختگی را با قطعیت و یقین مبادله میکنیم. ما خود را از "غیر منتظره ها" جدا میسازیم که هرگز نباید مرتکب اشتباهی شویم.
8- انتهای مارپیچ. آیا تاکنون سلسله ای از وقایع ناگوار را تجربه کرده اید؟ و به خود گفته اید پس چه زمان این بد بیاری ها پایان می یابند؟ اما زندگی برنامه ای است برای تعلیم و آموزش دائمی، که گرچه بتوانیم آنها را به تاخیر اندازیم، اما هرگز نمیتوانیم مانع به وقوع پیوستنشان شویم، "درسهایی که از تجارب کسب میکنیم." هر چند ممکن است ماهیت درسها برای افراد مختلف متفاوت باشد، اما نیاز یادگیری در همه افراد یکسان است. درس ها به ما می آموزند که هر ایده، نگرش، عقیده و مفهوم غیر منطقی و نا معتبر را رها سازیم. بایستی یاد بگیریم تا ایده های نو را جایگزین ایده های کهنه و منسوخ کنیم.
9- نقش پارادوکس ها. دنیا مملو از تناقض ها است. پایان و نتیجه های غیر منطقی و ناعادلانه و رویدادهایی که نباید اتفاق می افتادند. بنابراین به آنچه میخوانید و یا میشنوید کمتر اعتماد کنید، و واقعیات عینی جهان را فراگیرید.
10- به خاطر داشته باشید که دایره کنترل شما به خودتان محدود میشود. یعنی صرفاً کاری که انجام می دهید، سخنانی که بیان می کنید، نوع واکنش شما به دیگران و رویدادها، نوع تفکر شما، کاری که انجام میدهید(شغل)، دوستانی که بر میگزینید، سلامت جسم شما (با رعایت نوع رژیم غذایی، ورزش، مصرف نکردن سیگار و مواد مخدر، خواب و انجام چک آپ های دوره ای)، انتخاب محیط زندگی خود، زمان (چگونه زمان خود را مدیریت می کنید)، میراث شما (تمام اعمال، سخنان و دانشی که در راه خدمت به دیگران، با آنها به اشتراک گذارده اید).
11- دیگر زمان آن فرا رسیده که هر کاری که تمایل دارید را انجام دهید. برای یک لحظه تصمیم بگیرید تا خودخواه ترین انسان باشید و به چیزی که مدت ها است آرزوی انجام دادن و یا بدست آوردنش را دارید جامه عمل بپوشانید.
12- به خاطر داشته باشید که شما تنها نیستید. قطع نظر از نوع مشکلی که با آن دست و پنجه نرم میکنید، یقین داشته باشید میلیون ها انسان در سراسر جهان مشابه مشکل شما را در حال تجربه کردن میباشند.